فاصله
28 دی 1393 توسط اسماعيلي
هیچ وقت نیفتاده بود ,همیشه سرحال وسرپا بود, اماروزی نبود که نگران زمین خوردنش نباشد همیشه ازتنهایی ترس داشت از اینکه
کسی نخواهدبود که دستش را بگیرد ویاریش کند ... .
وخدا بنده اش رامیدید,نگرانیش رامیشنید وهر روز بی صدا از فکربنده اش قلبش میشکست ...… بیشتر »